مطالب جالب
به وبلاگ من خوش آمدید

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان مطالب جالب و آدرس ali777.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

Alternative content


آمار مطالب

کل مطالب : 6
کل نظرات : 0

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 1

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 1
باردید دیروز : 16
بازدید هفته : 17
بازدید ماه : 17
بازدید سال : 17
بازدید کلی : 1452
36 سخن پند آموز از آلبرت انیشتن

1.این ممکن است که بتوان هر چیزی را به صورت علمی شرح داد،اما این بی احساس و بی معنی خواهد بود،درست مثل این که اگر شما سمفونی بتهوون را همچون یک موج نوسانی فشرده شرح دهید.

2.مسلما نیروی جاذبه هیچ مسئولیتی در قبال افتادن انسانها در عشق ندارد.

3.وقتی شما به مدت دو ساعت با دختر زیبایی می نشینید به نظر می رسد که دو دقیقه بر شما گذشته،ولی وقتی روی یک اجاق داغ برای دو دقیقه می نشینید گویی به نظر می رسد که دو ساعت بر روی آن نشسته اید. این نسبیت است.

4.تخیلات بسیار مهم تر و با ارزش تر از دانش و دانسته ها هستند.

5.اشخاص مختلف به کمک تکلم می توانند تا حدودی تجربیات خود را با هم مقایسه کنند،از این راه نشان داده می شود که برخی ادراکات حسی اشخاص مختلف نظیر یکدیگر است،در حالی که برای ادراکات حسی دیگر چنین تناظری را نمی توان اثبات کرد.ما عادت داریم که آن دسته از ادراکات حسی را که بین افراد مختلف مشترک هستند و بنابراین ،تا حدودی،غیر شخصی هستند را،واقعی بدانیم.

6.در طول یک قانون ریاضی به یک واقعیت اشاره می شود ولی یقین وجود ندارد. در طول زمانی که یقین وجود دارد،کسی به واقعیت اشاره نمی کند.

7.گاهی اوقات ما بهای هنگفتی را برای هیچ می پردازیم.

8.زمانی که از آلبرت اینیشتین خواسته شد که درباره ی رادیو شرح دهد،پاسخ داد:
((ببینید،سیم تلگراف شبیه یک گربه ی بسیار بسیار طویل می باشد.شما دم او را در نیویورک می کشید،و او در لس آنجلس میومیو می کند.آیا شما این را درک می کنید؟رادیو نیز دقیقا این چنین عمل می کند؛شما سیگنال را در اینجا ارسال می کنید وآنها در انجا ان را دریافت می کنند.فقط با این تفاوت که در آنجا گربه ای وجود ندارد.))

9.اگر من فقط شهرت داشتم ، من فقط یک قفل سازمی بودم.

10.انسان عموما از نسبت دادن صفت زیرکی به دیگران اجتناب می کند، مگر به دشمن.

11.هیچ گاه به آینده فکر نمی کنم ،آینده خیلی زود از راه می رسد.

12.انسان جزئی است از یک کل،که ما آن را ((عالم))می نامیم.جزئی که محدود به زمان و فضا است.او خود افکار و احساساتش را به عنوان چیزی جدای بقیه عالم تجربه می کند.که می توان ان را نوعی خطای باصره در خود آگاهیش دانست.این خطا برای ما نوعی زندان است که ما را به امیال شخصی و ابراز عواطف نسبت به چند نفری که از همه به ما نزدیکترند محدود می کند.
وظیفه ی دشوار ما باید این باشد که خود را از این زندان نجات دهیم و دایره ی عواطف خود را گسترش دهیم،تا همه موجودات زنده و سراسر طبیعت را با تمام زیبائیهایش در بر گیرد.هیچ کس قادر نیست کاملا به این هدف دست یابد.اما تلاش برای نیل به آن خود بخشی از روند آزادی برای امنیت درونی است.

13.فقط دو چیز لایتناهی وجود دارد،جهان هستی و نادانی انسانها،البته من راجع به اولی زیاد مطمئن نیستم.

14.در مقابل خداوند همه ی ما به یک اندازه خردمند و به یک اندازه احمق هستیم.

15.لذت نگریستن و درک طبیعت والاترین نعمت است.

16.آلبرت اینیشتین (متفکر و فیزیکدان بزرگ) Albert Einstein :

قرآن، کتاب جبر یا هندسه یا حساب نیست بلکه مجموعه‌ای از قوانین است که بشر را به راه راست، راهی که برزگ‌ترین فلاسفه از تعریف آن عاجزند ، هدایت می‌کند.

17.نقطه اتصال دو زمان گذشته و آینده حال است قدر آنرا بدانید.

18.راز ابدی دنیا دریافتنی بودن آن است.

19.از یافته های بزرگ امانوئل کانت یکی این است که فرض دنیای خارجی واقعی،بدون این دریافتنی بودن،بی معنی است.این واقعیت که دنیا دریافتنی است،یک معجزه است.
 قسم می خورم که توی این عالم یک خبری هست!!

20.به هنگام رویارویی با مشکلات اساسی، نمی‏توانیم از همان سطح تفکری که آن مشکلات را به وجود آوردیم، آنها را برطرف کنیم.

21.عشق مثل ساعت شنی می ماند، هم زمان که قلب را پر می کند،مغز را خالی می کند.

22.من می خواهم اندیشه های خداوند را بدانم...بقیه چیزها جزئیات هستند.

23.من خودم را برای یک کار خیلی بزرگ آماده کرده بودم اما بعد از اینکه مسایل رو دیدم فهمیدم که کار بزرگی نمی خواهد انجام بدهم. فقط باید این قایق را روی آب انداخت و کمی پارو زد. همین!!

24.تجاربی که تا کنون داشته ایم به ما این اجازه را می دهند که طبیعت را مصداق ساده ترین اندیشه های ریاضی قابل تصور بدانیم.
من قانع شده ام که می توان با استفاده از ابزارهای ریاضی حض،مفاهیم و قوانین مرتبط کننده آنها را که کلیه شناخت طبیعت هستند بدست آورد،آزمایش ممکن است الهام بخش مفاهیم ریاضی مناسب باشند اما به طور قطع و یقین نمی توان این مفاهیم را از تجربه استنتاج کرد،البته آزمایش همچنان یگانه معیار مفید بودن ساختارهای ریاضی خواهد بود اما خلاقیت در جنبه های ریاضی مطلب است،بنا براین به یک اعتبار عقیده دارم که همانطور که قدما تصورمی کردند،فکر محض می تواند به درک واقعیت نائل شود.

25.من بافته های فکرم را با استفاده از تیشه ی ریاضی آنچنان ظریف و حساس کرده ام تا به فرکانسهای خدا، عکس العمل نشون بده.

26.جالبه که هر کدام ما برای یک سفر روی زمین می آییم که نمیدونیم چرا؟ اما بنظر میرسه که هدف مقدسی وجود داشته باشه.

27.در جهان چیزی هست که نمی دانیم چیست و کاری می کند که نمی دانیم چه کاری است.

28.برای من چه لذتی عمیق تر و واقعی تر از این است که بدانم ،آیا خداوند هیچ انتخابی در آفرینش این جهان داشته است.

29.دو راه برای زندگی در دوران زندگی وجود دارد: یکی آنکه تصور کنیم هیچ چیز یک معجزه نیست و دیگر آنکه تصور کنیم که همه چیز یک معجزه است.

30.تو نمی توانی به طور همزمان هم آماده ی جنگ و هم مانع از وقوع جنگ شوی.

31.نفهمیدنی ترین چیز در رابطه با دنیا آن است که اصلا قابل درک نیست.

32.خداوند برای آفرینش جهان تاس نیانداخت.

33.اگر A یک معادله ی موفق باشد،آنگاه فرمول آن به این قرار است: Z+Y+X=A که در آن،X : کار و Y: تفریح و Z : دهانت را بسته نگه دار، تعریف شده است.

34.شما وقتی تبسم می کنید، جامه ی انسانیت می پوشید.

35.از نظر من معادله مهم تر است زیرا سیاست برای حال است و معادله برای ابد.

۳۶.ترجیح می دهم روی کفشانم بوده و به یاد خدا باشم تا اینکه در مسجد بوده و به یاد کفشانم باشم.

تعداد بازدید از این مطلب: 120
موضوعات مرتبط: سخنان بزرگان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


8 راز نهفته انیشتین

واقعیت آن است که چیز های کمی در مورد زندگی خصوصی اش می دانیم، خودتان را با این هشت مورد،شگفت زده کنید!

 

زندگی انیشتین, راز زندگی انیشتین

 

 

1- او با سری بزرگ متولد شد

 

وقتی انیشتن به دنیا آمد او خیلی چاق بود و سرش خیلی بزرگ تا آنجایی که مادر وی تصور می کرد، فرزندش ناقص است، اما او بعد از چند ماه سر و بدن او به اندازه های طبیعی بازگشت.

 

2- حافظه اش به خوبی آنچه تصور می شود، نبود

 

مطمئنا انیشتین می توانسته کتابهای مملو از فرمول و قوانین را حفظ کند،اما برای به یاد آوری چیز های معمولی واقعا حافظه ضعیفی داشته است. او یکی از بدترین اشخاص در به یاد آوردن سالروز تولد عزیزان بود و عذر و بهانه اش برای این فراموشکاری، مختص دانستن آن [تولد] برای بچه های کوچک بود.

 

راز نهفته زندگی انیشتین

 

 

3- او از داستانهای علمی- تخیلی متنفر بود

 

اینیشتین از داستانهای تخیلی بیزار بود. زیرا که احساس می کرد ،آنها باعث تغییر درک عامه مردم ازعلم می شوند و در عوض به آنها توهم باطلی از چیز هایی که حقیقتا نمی توانند اتفاق بیفتند میدهد.

 

به بیان او من هرگزدر مورد آینده فکر نمی کنم، زیراکه آن به زودی می آید. به این دلیل او احساس می کرد کسانی که بطور مثال بشقاب پرنده ها را می بینند باید تجربه هایشان را برای خود نگه دارند

 

4- او در آزمون ورودی دانشگاه اش رد شد

 

درسال 1895 در سن 17 سالگی، انیشتن که قطعا یکی از بزرگترین نوابغی است که تا کنون متولد شده، در آزمون ورودی دانشگاه فدرال پلی تکنیک سوییس رد شد.

 

در واقع او بخش علوم و ریاضیات را پشت سر گذاشت ولی در بخش های باقیمانده، مثل تاریخ و جغرافی رد شد. وقتی که بعدها از او در این رابطه سوال شد؛ او گفت: آنها بی نهایت کسل کننده بودند، و او تمایلی برای پاسخ دادن به این سوالات را در خود آحساس نمی کرد.

 

راز نهفته زندگی انیشتین

 

 

5 - علاقه ای به پوشیدن جوراب نداشت

 

انیشتن در سنین جوانی یافته بود که شصت پا باعث ایجاد سوراخ در جوراب می شود. سپس تصمیم گرفت که دیگر جوراب به پا نکند و این عادت تا زمان مرگش ادامه داشت. علاوه بر این او هرگز برای خوشایند و عدم خوشایند دیگران لباس نمی پوشید، او عقیده داشت یا مردم او را می شناسند و یا نمی شناسند. پس این مورد قبول واقع شدن [آن هم از روی پوشش] چه اهمیتی میتواند داشته باشد.

 

6- او فقط یکبار رانندگی کرد

 

انیشتن برای رفتن به سخنرانی ها و تدریس در دانشگاه، از راننده مورد اطمینان اش کمک می گرفت. راننده وی نه تنها ماشین اورا هدایت می کرد، بلکه همیشه در طول سخنرانی ها در میان،شنوندگان حضور داشت. انیشتن، سخنرانی مخصوص به خود را انجام می داد و بیشتر اوقات راننده اش، بطور دقیقی آنها را حفظ می کرد.

 

یک روز انیشتن در حالی که در راه دانشگاه بود، باصدای بلند در ماشین پرسید: چه کسی احساس خستگی می کند؟

 

راننده اش پیشنهاد داد که آنها جایشان را عوض کنند و او جای انیشتن سخنرانی کند،سپس انیشتن بعنوان راننده او را به خانه بازگرداند.

 

عدم شباهت آنها مسئله خاصی نبود. انیشتن تنها در یک دانشگاه استاد بود، و در دانشگاهی که وقتی برای سخنرانی داشت، کسی او را نمی شناخت و طبعا نمی توانست او را از راننده اصلی تمییز دهد.

 

او قبول کرد، اما کمی تردید در مورد اینکه اگر پس از سخنرانی سوالات سختی از راننده اش پرسیده شود، او چه پاسخی خواهد داد، در درونش داشت.

 

به هر حال سخنرانی به نحوی عالی انجام شد، ولی تصور انیشتن درست از آب در آمد.دانشجویان در پایان سخنرانی انیشتین جعلی شروع به مطرح کردن سوالات خود کردند.

در این حین راننده باهوش گفت سوالات بقدری ساده هستند که حتی راننده من نیز می تواند به آنها پاسخ گوید"سپس انیشتین از میان حضار برخواست و به راحتی به سوالات پاسخ داد،به حدی که باعث شگفتی حضار شد.

 

7- الهام گر او یک قطب نما بود

 

انیشتن در سنین نوجوانی یک قطب نمابه عنوان هدیه تولد از پدرش دریافت کرده بود.

وقتی که او طرز کار قطب نما را مشاهده می نمود، سعی می کرد طرز کار آن را درک کند. او بعد از انجام این کار بسیار شگفت زده شد. بنابر این تصمیم گرفت علت نیروهای مختلف در طبیعت را درک کند.

 

8- راز نهفته در نبوغ او

 

بعد از مرگ انیشتن در 1955 مغز او توسط توماس تولتز هاروی برای تحقیقات برداشته شد.

اما اینکار بصورت غیر قانونی انجام شد. بعدها پسر انیشتن به او اجازه تحقیقات در مورد هوش فوق العاده پدرش را داد.

 

راز نهفته زندگی انیشتین

 

 

هاروی تکه هایی از مغز انیشتن را برای دانشمندان مختلف در سراسر جهان فرستاد. از این مطالعات دریافت می شود که مغز انیشتن در مقایسه با میانگین متوسط انسانها، مقدار بسیار زیادی سلولهای گلیال که مسئول ساخت اطلاعات هستند داشته است. همچنین مغز انیشتن مقدار کمی چین خوردگی حقیقی موسوم به شیار سیلویوس داشته، که این مسئله امکان ارتباط آسان تر سلولهای عصبی را بایکدیگر فراهم می سازد.

 

علاوه بر اینها مغز او دارای تراکم و چگالی زیادی بوده است و همینطور قطعه آهیانه پایینی دارای توانایی همکاری بیشتر با بخش تجزیه و تحلیل ریاضیات است.

تعداد بازدید از این مطلب: 106
موضوعات مرتبط: سخنان بزرگان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


معروف‌ترین عکس آلبرت انیشتین چگونه گرفته شد؟ / وقتی دانشمند بزرگ زبانش را برای عکاس‌ها درآورد


او متولد 14 مارس 1879 و متوفی 18 آوریل 1955، فیزیک‌دان آلمانی بود که بیشتر به خاطر نظریه نسبیت شهرت دارد. انیشتین در بسط نظریه کوانتوم و مکانیک آماری سهم عمده‌ای داشت.

او جایزه نوبل فیزیک را در سال 1921 برای خدماتش به فیزیک نظری و به خصوص به خاطر کشف قانون اثر فوتوالکتریک دریافت کرد. او به دلیل تأثیرات چشمگیرش، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین فیزیکدان‌های تاریخ بشر شناخته می‌شود. در فرهنگ عامه، نام «اینشتین» مترادف هوش زیاد و نابغه شده‌است.

انیشتین همیشه مورد جالبی برای مردم دنیا بوده است. شاید او تنها فیزیک‌دانی باشد که تا این میزان در فرهنگ مردم کشورهای مختلف رخنه کرده باشد و حتی کسانی که از فیزیک سر در نمی‌آورند به خوبی با مدل موی او آشنا باشند.

عکس‌های او و خاطرات افرادی که با او نشست و برخاست داشته‌اند همگی نشان می‌دهد انیشتین، برخلاف تصور رایج از دانشمندان آدمی بوده شوخ‌طبع و بگووبخند که خیلی راحت با اطرافیانش ارتباط برقرار می‌کرد.

جذابیت انیشتین موجب شده بسیاری از اهالی هنر هم به او بپردازند. انیشتین موضوع رمان فرانسوی «لطفا آقای انیشتین» ژان‌کلود کاریر در سال 2005 بود، در فیلم‌های «بی‌اهمیتی» ساخته نیکلاس روگ و «آی‌کیو» ساخته فرد شپیسی شخصیتی به نام انیشتین حضور داشته است. در رمان «رویاهای اینشتین» نوشته آلن لایتمن و نمایشنامه طنز «پیکاسو در چابکی خرگوش» نوشته استیو مارتین به انیشتین اشاره شده است. اینشتین همچنین موضوع اپرای «انیشتین در ساحل» اثر فیلیپ گلس بود.

انیشتین

و فقط اینها نیست، عکس‌‌های انیشتین چه در زمان حیاتش و چه امروز هنوز روی جلد کتاب‌ها، مجلات و پوسترها قرار می‌گیرند. یکی از معروف‌ترین عکس‌های او، عکسی است که در روز تولدش گرفته شده و در آن زبانش را برای عکاس بیرون آورده است.

 

ماجرای گرفته شدن عکس معروف انیشتین


این عکس بامزه از آلبرت انیشتین 14 مارس سال 1951 پس از جشن تولد 72 سالگی او در پرینستون گرفته شده است. پس از جشن گروهی از عکاس‌ها و خبرنگاران او را دوره کردند و مدام از او می‌خواستند تا برایشان لبخند بزند. انیشتین هم که از خندیدن برای دوربین‌ها خسته شده بود و در آن لحظه خوصله عکاس‌ها را نداشت در عوض زبانش را درآورد.

آرتور ساسه، عکاس UPI بطور اتفاقی در آن لحظه روی دکمه شاتر فشار آورد  و خودش هم نمی‌دانست که موفق به گرفتن چه عکسی شده است، عکسی که به یکی از ماندگارترین عکس‌های تاریخ بدل شد.

عکسی که ساسه گرفت همین عکس پرتره‌ای که امروزه می‌بینیم نبود. در عکس اصلی چهره مردی در کنار انیشتین دیده می‌شود. ساسه بعدا عکس را «کراپ» کرد.

در عکس اصلی انیشتین در کنار همسرش و دکتر فرانک آیدلوت (رئیس سابق انستیتو مطالعات پیشرفته) در صندلی عقب ماشینی نشسته‌اند.  سردبیر ساسه در ابتدا با چاپ عکس در «International News Photos Network» مخالف بود، اما در نهایت قبول کرد عکس چاپ شود. این عکس موجب شهرت ساسه شد.

انیشتین

انیشتین بعدا که عکس را دید آن‌قدر از آن خوشش آمد که کپی‌هایی از آن را به عنوان کارت پستال برای دوستان نزدیکش می‌فرستاد. عکس خیلی سریع معروف شد و روی جلد مجلات و روزنامه‌های مختلفی رفت. نسخه اصلی این عکس بعدها در حراجی به قیمت 72 هزار و 300 دلار به فروش رفت.

انیشتین که همیشه کانون توجه عکاس‌ها و خبرنگاران بود بعدها با ترفندی از دست آنها فرار می‌کرد، او به کسانی که قصد عکس گرفتن داشت می‌گفت: «عذر می‌خواهم، من فقط خیلی شبیه پروفسور انیشتین هستم!»

تعداد بازدید از این مطلب: 165
موضوعات مرتبط: سخنان بزرگان , ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0


صفحه قبل 1 صفحه بعد


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود